در عمر خود ندیده ام از عشق جـیز تر
از جـاده هـای پـر خـطر عشق لـتیـز تر
از دشـنـه ای کـه وارد قـلبم نـموده ای
دسـتـان کــاوه هم نـتـراشـیـده تـیز تر
در عـالم خـیال و غــزل هـم نـدیده ام
از دشت های سترخ لـبت لاله خـیز تر
چون ذره ای دلم شده از بس ندیدمت
چـیـزی شبیهِ دانه ی هِل بلکه ریـز تر
یک لـحظه بود قصه ی دل دادنم به تو
از مـاجـرای سـیـب و حـوا نـاگـریـز تـر
محمدعابدینی
1391/10/1